معناى تسبيح موجودات
همه ماسوا،همه مخلوقات،تسبيحگو و تنزيهگوى او هستند.راجعبه اين مطلب مكرر در اوائل سورههاى ديگر بحث كردهايم كه آيا مقصوداز تسبيح،آن چيزى است كه فلاسفه آن را«تسبيح تكوينى»مىنامند و بهاصطلاح«زبان حال»مقصود است و نه زبان واقعى،و يا قرآن امر بالاترى را مىگويد؟
«زبان حال»شهادتى است كه حالتيك فرد مىدهد.مثلا دو انسان راكه مىبينيد،به قيافه يكى كه نگاه مىكنيد(مثل افرادى كه در بعضى از نقاطمملكت ما هستند و غذا و ويتامين كافى به آنها نمىرسد)لاغر و گرفتهاست و يك انسان ديگر را كه نگاه مىكنيد مىبينيد بر عكس،چهره اوقرمز است و پىهاى او در زير پوست جمع شده است.مىگوييد:قيافه اينفرد اول شهادت مىدهد كه غذاى مناسب پيدا نكرده استبرخلاف قيافهفرد دوم.در اين شهادت، زبان در كار نيستيعنى كسى حرف نمىزندولى اين حالت گوياست;حالت است كه حرف مىزند.اين را مىگوييم«زبان حال».
مطابق اين قول،معناى تسبيح موجودات اين است كه حالت همهموجودات حالتى است كه شهادت مىدهند بر سبوحيتخداوند و برمنزه بودن خداوند از هرگونه نقص در ذات و در صفات و در افعال.ولىمكرر عرض شده است كه قرآن مطلبى بالاتر از اين مىگويد.البته شكندارد كه همه موجودات به زبان حال چنين شهادتى را مىدهند ولى ازآيات قرآن استنباط مىشود كه يك امر بالاتر از زبان حال در كار است;
يعنى هر ذرهاى از ذرات موجودات با خداى خودش سرى دارد و هرذرهاى از ذرات موجودات در حد خودش از يك شعور و آگاهى نسبتبهخالق خود برخوردار است و اين زبان حتى«زبان قال»است نه«زبان حال»
و لهذا تعبير قرآن اين است: «ان من شىء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهونتسبيحهم» (2) .
اگر چه كلمه«يسبح»وصف[فعل]موجودات است چه تسبيح بهزبان حال و چه تسبيح به زبان قال،اما در ضمن معناى آن اين است كهاوستخداى منزه از هر نقص و از هر نيستى و از هر كاستى در ذات و درصفات و افعال.خود«يسبح»درباره معرفت الله و آنچه كه به خداى متعالمربوط مىشود،به ما معيار و مقياس مىدهد:آن چيزى را مىتوان به خدانسبت داد كه با سبوحيتحق سازگار باشد و هر چه كه با سبوحيتحقناسازگار است نمىتوان به او نسبت داد و آيه نشان مىدهد كه مقدمهاىاستبراى بحث معاد.يكى از مسائلى كه خدا در فعل خودش از آن منزهاست مساله عبث در خلقت است،اينكه خلقت عبث و بيهوده باشد وبراى يك خير و يك غرض ذاتى نباشد كه در آيه «خلقكم...بالحق» در موردآن بحث مىكنيم.
پس ذات حق تعالى منزه است و همه اشياء و ذرات وجود او را تنزيهمىكنند.ذات حق منزه است از هر گونه صفت نقص و از هر گونه كار نقصكه يكى از آنها اين است كه معادى در كار نباشد.
نظرات شما عزیزان: